چهارشنبه، تیر ۰۹، ۱۳۹۵

My roommate

My roommate is peice of shit. he's just a complete asshole. I'm pretty sure when god was working on creating him he was either drunk or hung over, he woke up the next day and was like "oh shit, maaan,  I gotta put an end to this shit. "  or when he came out of his mom's vigina, she was like "ooh, what a cunt!" and I remember that, bc i was there and I asked here, "which one?"
so any way, the guy is a jerk, and I was complaning about it to a friend of mine, 

پنجشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۹۵

slavery is efficient

have you ever talked to those super conservatives? like capitalism fundamentalists or something like that, i don't really know what it the exact term that they use.
they always talk about efficiency, this is more efficient, building in china is more efficient, do you know much an iphone would cost if it was going to be manufactured here? you, yourself, could never afford it. 
any time, minimum wage, taxing the rich, any time you say anything about inequality, they bring up this efficiency thing, 
you wanna know what it even more efficient? slavery!
slavery is most efficient way of doing any time. 
get bank loan, buy a couple of dudes with it, get you shit done, sell the dudes, and payback your loan, fucking efficient, isn't it? 
if those slave owners from 1860 could travel in time and come to 2016 they're gonna be like oh shit we missed the point, 
seriously, if they had used efficiency as their main arguments instead of just stupidly repeating "well they're niggers!" slavery would've never ended at 1865. 
walmart, fucking cheap, isn't it ?  McDonald and Starbucks and iphone and imac and all the technologies, it feels good doesn't it? it's made life easy, hasn't it? so does slavery. it's just nothing but modern slavery. if labour wasn't this cheap in china most of us couldn't an iphone today. that's efficiency. 
the trade off is having things done efficient and having an equal society.

سه‌شنبه، تیر ۰۱، ۱۳۹۵

دلتنگ شدن با تاخیر

دیروز رفته بودم لب ساحل و پای لختم رو با شنای نه چندان ریز ماساژ میدادم. نمیدونم چرا گفتم پای لختم جای پام. مثلا  اگه میگفتم پام رو روی شنا ماساژ دادم ملت فکر میکردن با کفش ماساژ دادم؟‌کسخلن ملت؟ ولش کن. خلاصه. داشتم اون موقع یعنی همون موقعی که ماساژ میدادم به یه چیزی فکر میکردم. حالا البته ماساژ هم نمیدادم ها. همینطوری گذاشتم بودم رو شنا یعنی نمی مالوندم.هه. اونطوری واقعا ضایعس. تصور کن.  ولی خب به نظرم میشه گفت ماساژ هنوزم چون انقدر ماساژای کسشر اختراع کردن مثلا سنگ داغ میزارن رو پشتت میگن ماساژه. اگه سنگ گذاشتن رو بدن ماساژه پس پا روی سنگ گذاشتن هم ماساژه دیگه. حالا یکی نیست بگه اصن کی گفت اون کار ماساژ نیست؟‌ اصن کی سوال کرد؟ خودت شروع کردی بسط میدی ملت که حرفی نزدن. بگذریم. در همون موقع که پام رو شنا بود داشتم فکر میکردم چقدر دلم برای رفیقا تنگ شده.. نه که مثلا اولین بار باشه که اینو حس میکنما دیگه انقدر وزق نیستم بعد از ۱۰ ماه یادم بیاد دلم تنگ شده ولی خب مثلا یه دو سه ماهیه که خیلی تنگ شده. یعنی یه ضرب و تقسیم کنیم میشه بعد از هفت هشت ماه از اومدنم. البته حالا ضرب و تقسیم که من میگم منظورم همون تفریقه. همون منها. جا داره یکی بلند شه بگه همینه که هشت ماه طول کشیده دلت تنگ بشه دیگه عقب مونده ذهنی فرق تفریقو با ضرب و تقسیم نمیدونی؟ می خواستم بگم که یعنی میدونم منظورم یعنی یه جور حساب سرانگشتیه. البته خب بازم این ادعا مطرح میشه که کم کردن دو از ده حساب سرانگشتی می خواست (کند ذهن)؟‌ یعنی تو دستاتو باز میکنی انگشتاتو میشمری میگی خب این ده تا بعد دو تا شو میخوابونی بعد دوباره میشمری میگی خب پس میشه هشت ماه؟ که خب واقعا ضایعس و امیدوارم این سو تفاهم ایجاد نشده باشه و این تصور رو نکرده باشین چون واقعا این کارو نمیکنم صرفا جهت یه جور ضرب المثل برای شیرین تر شدن و دل نشین تر شدن کلامم این حرف رو اضافه کردم که حالا از همه معذرت میخوام قول میدم دیگه نگم. خلاصه داشتم فکر میکردم قبل اومدن وقتی به رفتن فکر میکردم اصن هیچ ایده ای نداشتم قراره انقدر ادم دلتنگ بشه. دقت کردی؟ قبل اومدن به رفتن. مثلا اگه میگفتم قبل اومدن به اومدن فکر میکردم یا میگفتم قبل رفتن به رفتن اصلا از اساس غلط می شد چون الان که من دارم این جمله رو میسازم اینجام یعنی خارجم پس میشه اولیش اومدن منتها وقتی میگم قبل از اومدن یعنی موقع هنوز اینجا نبودن پس از زاویه ی منه در ایران بهش نگاه کنی برای دومیش رفتن درسته. بعدشم وقتی میگم هیچ ایده ای نداشتم یعنی مثلا منظورم اینه که وقتی برای دانشگاه ها اپلای میکردم(اعمال میکردم) یا مثلا وقتی پذیرش گرفتم و برای ویزا اقدام میکردم یا مثلا وقتی ویزام اومد و بلیط خریدم. البته من بلیط رو قبل اینکه نتیجه ویزام بیاد خریدم اینجا برای اینکه ترتیب زمانیش قشنگ بشه  جاشو عوض کردم. یا مثلا وقتی رفتم فرودگاه و سوار هواپیما شدم یا مثلا وقتی تو فرانکفورت وایسادیم یا وقتی رسیدیم کانادا اصن نمی دونستم من چقدر دارم از همه اونچه که بهش تعلق دارم دور میشم. یعنی نمیدونستم که خب می دونستم منتها حواسم نبود. مثل وقتی که از شدت فشار جنسی به یه دختر بیگناه تجاوز میکنی و وقتی که کارت تموم شد میبینی چه غلطی کردی حالا موندی چه گهی بخوری میگی چیکار کنم ایا ولش کنم تحدیدش کنم به کسی نگه یا اینکه بهش اعتماد نکنم و همینجا بکشمش و دفنش کنم. هولی شت خیلی مثال خشنی شد من باید یه دکتر برم حتما. یعنی خلاصه منظورم اون شرایطیه که رو کاغذ ازت بپرسن عواقب کارت رو میدونی ولی یه جور حشر مثلا در این مورد حشر خارج رفتن چشاتو کور میکنه. دقت کنید در این مورد هم باید بگیم رفتن چون اون موقع که حشری هستی هنوز تو ایرانی. حالا من نمیدونم قضیه چیه که حتما باید دست به کاغذ و قلم بشیم تا درست جواب بدیم ولی مثلا اون لحظه ای که تو فرودگاه داری خدافظی میکنی انگار مثلا میخوای بری اردو مثلا هفته دیگه بر میگردی. مثل سیگنال سیر شدن هست که میگن نیم ساعت طول میکشه از زمانی که معده این سیگنال رو صادر میکنه تا زمانی که میرسه به مغز . گویا سیگنال دلتنگی هم هشت ماه طول میکشه تا برسه. ازکجا صادر میشه که انقدر طول میکشه نمیدونم والا شاید بخوایم لوس بازی در بیاریم بگیم از قلب ولی خب قلب ما جز پمپاژ کاری بلد نیست. نه که مثلا بخوام از این ادا خسته ها در بیارم که عشق برای ما مرده و فلان نه قلب همه جز پمپاژ کاری بلد نیست، قلب هیتلر هم فقط پمپاژ می کرد قلب نلسون ماندلا هم فقط پمپاژ میکرد. قلب اصلا کاری به احساسات نداره . اینم میگم نه برای اینکه با گفتنش یه فضای طنزی ایجاد کنم مثلا نه واقعا تناقضه یعنی شما وقتی بگی قلب مسئول احساساته خودش باید به دلتنگی ها هم رسیدگی کنه دیگه چه لزومی داره سیگنال بازی راه بندازه با مغز؟ اگر از این بحث های حاشیه ای بگذریم حرفم این بود که ادم از رو گوگل مپ نمیتونه بفهمه چقدر قراره دلش تنگ بشه . هرچند مال ما انقدر دوره که از روی همون گوگل مپ هم دل سنگ اب میشه وقتی زوم اوت میکنی. متنها تازه بعد از هفت هشت ماه ادم میبینه بدون رفیقا زندگی چقدر یه جوریه شبیه خرمالوی نرسیده می چسبه به همه ی جای دهن و گلوت میخواد خفه ات کنه یعنی یه جوری میگیره ازت بپرسن هوای اینجا الوده تره یا تهران میگی اینجا. ولی همه اینا اون موقع که سوار هواپیما میشدیم اصن معلوم نبود. انگار خر شده باشی یا مثلا کور شده باشی چون خر هم فکر کنم بری به یه خر بگی تو قراره دو سال دیگه از رفیقات جدا شی درجا دق میکنه نمیدونم برای ما چرا انقدر طول کشید. خیلی فضا احساسی شد یاد قسمتای اخر فرندز افتادم اجازه بدین یه نکته دیگه ای رو هم بگم که وقتی پام رو شنای ساحل بود بهش  فکر نکردم ولی الان یادم اومد. برای ماها که اومدیم تا بمونیم یا دست کم شاید بمونیم بعد از این که تازه دلتنگ میشیم تو یه دوراهی هم قرار میگیریم که ایا برگردیم وقتی درسمون تموم شد یا نه. که از این لحاظ خارج اومدن شبیه همون تجاوز کردن میمونه که وقتی کارت تموم شد و خوشی هاتو کردی تازه میمونی حالا چه غلطی بکنی. این دو راهی که ایا بکشیش طرفو یا نه به کسی نمیگه. که خب این چیزی از خشن و نابجا بودن اون مثال کم نمیکنه فقط خواستم بگم که خیلی هم پرت نبود مثالم. خلاصه اینجا هم بعد از اینکه ذوق خارجت تموم شد بین این دو راهی قرار میگیری که ایا برگردی یا نه؟ که خدا نصیب گرگ بیابون نکنه. راستی این قضیه گرگ بیابون چیه؟‌یعنی به نظر میرسه که تصویر سازی به این صورته که گرگ های بیابون خیلی موجودات پستی ان متنها این تجربه انقدر بده که میگیم گناه دارن نصیب اونام نشه انشاالله. که خب در این صورت به نظرم بهتره که بگیم خدا نصیب دیکتاتورا(داعش) نکنه. چون دو رو راهیه خیلی سختیه. یک طرف رفاه و ازادی با دل تنگ یک طرف رفاه کمتر ازادی کمتر ولی با دل باز. متضاد دل تنگ دل بازه دیگه؟‌ چون دل گشاد میگفتم فکر بد میکردین مجبور بودم دو ساعت توضیح بدم. هر چند اصن فکر نمی کنم دل تنگ متضادی داشته باشه. چون ادم وقتی دلش تنگ نیست اصن قدر نمیدونه که الان چقدر همه چیز خوبه و حواسش نیست که بخواد اسمی براش انتخاب کنه. مثل اولای خارج اومدن یا اون موقع که هنوز کامل تجاوز نکرده. اون واقعا مثال مسخره ایه من قول میدم دیگه بهش اشاره نکنم.باور کنید من تاحالا به کسی تجاوز نکردم یعنی حتی فکرشم نکردم  هر چند اگرم به کسی تو این قضیه تجاوز شده باشه دل صاحبمرده ی خودمه. خیلی لوس شد. کلا هر جمله که توش از عبارت دل صاحبمرده استفاده بشه لوس میشه. مزخرف. ولش کن خب برگردیم سر اصل مطلب واقعا انصاف نیست این دوراهی. خواهش میکنم بازم دقت کنین گفتم برگردیم سر اصل مطلب. در اینجا ما نمی تونیم از ضرب المثل بریم سر اصل مطلب استفاده کنیم چون قبلا یه بار سر اصل مطلب بودیم الان باید برگردیم. من دیگه انقدر اصرار نکنم خواهش میکنم به این رفتن ها  و اومدن ها توجه کنید. دقت کنید که دارید از پیش چه کسایی میرید. چقدر .قراره ازشون دور باشید. چقدر ممکنه دلتنگ بشید.

پنجشنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۹۵

جمعه، فروردین ۲۰، ۱۳۹۵

قسمت یک

قسمت یکم رادیو کله را گوش کنید. همین فعلا هیچی

قسمت صفر

قسمت صفرم رادیو کله را میتوانید از اینجا دانلود کنید

سلام

سلام
من محمدم. یا همون اسم من محمد است. و اینجا بلاگ رادیو کله خواهد بود. 
تصمیم ندارم خیلی بلاگ بنویسم همین که تو رادیو غارغار میکنیم کافیه. اینجا رو برای این راه انداختم چون برای انتشار پادکست روی آیتونز لازم بود ولی با این حال ممکنه گاهی وقتا یه چیزایی به ذهنم برسه و بیام بنویسمشون.
که البته میدونم به تخمتون میگیرین ولی خب.
پیروز باشید و از این حرفا
تا بعد.